شب چله را جشن مي گيريم نه براي درازاي تاريكيش بلكه براي آغاز روشنيش     

جشن شب چله یا جشن زایش مهر

 در گاهنامه‌ی ايرانی روز يكم دی ماه به نام جشن ديگان و شب پيش از آن به نام جشن شب چله نام گذاری شده است.

شب چله یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زاده شدن دوباره‌ی خور {خورشید} و آغاز واره‌ی (فصل) زمستان و آغاز دگرگشت (انقلاب) زمستانی است، که یادگاری چندین هزار ساله و ارزشمند از نیاکان فرهیخته‌ی ما به شمار می‌آید.

 

 ایرانیان باستان هزاران سال پیش دریافتند که گاه‌شماری بر پایه‌ی ماه {سال قمری} نمی‌تواند گاه‌شماری درستی باشد، پس گاه‌شماری خود را بر پایه‌ی ويهِچ {در پهلوی به حركت ستارگان ويهِچ گويند.} خور {خورشید} بنا نهادند.

 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

ایشان رهروی خور {خورشید} را در آبام‌های (برج‌های) آسمان اندازه‌گیری کردند و برای هر آبامی نام ویژه گذاشتند و دریافتند که در آغاز پاییز و بهار روز و شب برابر است پَن (ليكن) آغاز تابستان برابر با بلندترین روز و آغاز زمستان برابر با بلندترین شب سال است. سپس آنان گاه‌شماری خود را بر پایه‌ی چهل روز یا چله گذاشتند و سال را  به 9  چله {ماه} بخش كرند. سپس در زمان داریوش بزرگ این چهل روز به سی روز كاهش یافت و دوازده ماه پدید آمد که سنجیده‌ترین گاه‌شماری جهان و هم‌آهنگ ‌ترین با نهاد (طبیعت) است که در اينجا شب چله برابر با دگرگشت (انقلاب) زمستانی است.

 

 

 

 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

از این رو زمستان به دو چله کوچک و بزرگ بخش می‌شود. چله بزرگ از یكم دی ماه تا 10 بهمن ماه است و چله کوچک از 10 بهمن ماه تا 20 اسپند ماه {يا سپند ماه} است که جشن چله، شب نخست چله بزرگ است.

 یادآوری می‌شود كه در فرهنگ ایران همیشه شماره‌ی چهل مانند شماره‌های هفت و دوازده، سپند (مقدس) بوده است. واژه‌های چله نشستن، چل چلی و در تبرستان واژه‌های پیرا چله،‌ گرما چله نشانه‌ی ارجمندی این مَر (عدد) در فرهنگ ایرانی است.

 

 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

پس، از دیدگاه اخترشناسی شب چله بلندترین شب سال است، و روزها کم کم بلند و شب ها کوتاه می شوند و آغاز روشنایی است، از همین روی ایرانیان این شب را شب زایش شید (نور) نامیدند که در افسانه‌‌های ایران باستان شب زایش مهر در سپهر است و ماه به دلدادگی مهر این شب را به دراز‌ترین دیدار خود با خور {خورشید} دگرگون می‌كند که جشن پیدایش مهر است.

 

 

جشن زایش مهر جشنی آریایی است كه همراه با كیش مهر از ایران به روم و بسیاری دیگر از کشورها رفت. شب چله برابر با 21 دسامبر كنونی، 

زاد روز فرشته‌ی مهر و نخستین روز سال نو به شمار می‌آمده است.

 در این روز جشن زایش مهر برگزار می‌شد. چهارسد سال پس از زایش عیسی مسیح، کلیسا جشن زایش مهر 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

را به جای زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان درست زایش عیسی مسیح آشكار نبود ولی در پی لغزش شمارگری، این روز به 25 دسامبر {كریسمس} جابجا شد.

از این رو است که تا امروز بابا نوئل با جامه‌ و کلاه مُغان ايرانی نمایان می‌شود که رنگ سرخ برگرفته از زایش مهر و روشنایی در این روز است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

درخت سرو یا كاج و ستاره‌ی بالای آن هم یادگاری از کیش مهر و فرهنگ ایرانی است. درسده‌ی هیجدهم "نوتران" آلمانى با پیروی از درخت شب چله‌ی ایرانیان، درخت كریسمس را به نماد آذینی شب زادروز عیسی مسیح در آورد. ایرانیان باستان در شب چله درخت سبزى را همانند سرو آذین می بستند كه نشانه‌ی سبزى همیشگى باشد، به مانك (یعنى) روز زایش وآفرینش مهر.

یهودیان ایرانى ساكن كشورهاى دیگر نیز شب چله را با نام جشنواره‌ی درخت (فستیوال درخت) جشن مى گیرند.

این جشن در روسیه نیز از دیر باز با آیین ویژه‌ای برگزار می شده است و هنوز در میان روستاییان برگزار می‌شود.

 جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

 

واژه‌ی "دئو" در اوستايی و سانسكریت به مانك (معنی) روشنایی است كه در پارسی نو به دی دگرگون شده است كه هم ريشه با Day در انگلیسی و  Diدر فرانسوی به مانك روز و روشنایی است.

واژه‌ی " دئوشو" اوستایی به مانك (معنی) دادار، آفریدگار یا اورمزد كه همه نام خداوند است و در اوستا بیشتر به جای واژه‌ی اهورامزدا به كار رفته شده است. از همین روی نام این ماه را "دی" نامیدند چون "دی" نام آفریننده است، كه سپس به آفریننده‌ی شید (نور) نامی شد. که "شو" برابر با همان "شيد" در پارسی است كه به تازی "نور" گويند است.

 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

 

شيد (نور) و روشن كردن آتش در آتشكده‌ها نزد ايرانيان تنها نماينده‌ی پاكی و روشنايی روان و نیکی بوده است كه سپس همين نماد شيد (نور) از آيين ايرانی به ديگر آيين رفته و در همه‌ی دين‌ها همچو شايورد شيد (هاله‌ی نور) و افروختن شماله (شمع) و... نمايان گرديده است. خنده دار اينجا است كه همانانی كه اين نماد را از ما گرفتند به ما انگ آتش پرستی زدند.

 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

 

در ماه دی چهار بار جشن دیگان در روزهای اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی بدین برگزار می شود، كه از همه والا تر جشن روز اورمزد است. این روز در ایران باستان كه نخستین جشن دیگان است به نام "اورمزد و دی ماه خرم روز" یا جشن دیگان نامیده شده است. زرتشتیان همچنین این روز را چیرگی روشنایی بر تاریکی یا پیروزی اهورامزدا بر اهریمن به شمار می آورند.

 

در این روز پادشاه هان، فرمانروایان و استانداران دیدار همگانی با مردم می داشتند.

 

می ستاییم مهر را

آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن

با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد

نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد

آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند

"اوستا - مهر یشت"

 

ایرانیان باستان همواره شیفته‌ی شادی و جشن بوده‌اند و این جشن‌ها را با روشنایی و شید (نور) می آراستند. آنان خور {خورشید} را نماد نیکی می‌دانستند و در جشن‌هایشان آن را ستایش می‌کردند. در درازترین و تیره‌ترین شب سال، ستایش خور نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، چشم به راه بر‌آمدن خور و سپیده دم می‌نشستند تا آن را ستایش کنند.

 

جشن شب چله یا جشن زایش مهر و یا شب یلدا

 

در این شب خانواده های ایرانی پیرامون كت (کرسی) یا هیمه سوز (شومینه) گرد هم می آیند و میوه هایی مانند انار "نماد میوه ایرانی"، هندوانه آجیل لَرك و شیرینی می چینند و همه تا پاسی از شب، این شب را با داستان سرایی و شادی و خرمی می گذرانند. یادآوری می‌شود سرخی انار و هندوانه نشان روشنایی و زایش مهر است. همچنين انار نماد ميوه‌ی ايرانی است.

شب چله تون فرخنده باد،

 

ایدون باد،

   

خورشيد: به مانكSun light  است، خور برابر با Sun و شيد برابر با Light است. كه در پارسی به نادرستی به خود خور گويند.

 ياد‌آوری می‌شود كه واژه‌ای یلدا سُریانی و به مانك (معنی) زایش است.

 

منبع : تارنمای همازور




تاریخ: پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:چله,شب جله,یلدا,,

ابولحسن صبا    استاد ابوالحسن صبا موسيقيدان نامدار ايران زمين 29 آذر ماه سال 1336 خورشيدي درگذشت.

وي در 1281 به دنيا آمده بود. استاد صبا مدرس هنرستان موسيقي ايران در همه رشته هاي موسيقي مهارت و نبوغ داشت. او يك موسيقي شناس برجسته بود و روي موسيقي ملي و محلي ــ قديم و جديد ــ ايران كار كرد (كاري كه بعدا تاجيكها انجام داده اند). استاد صبا مقدمات كار جمع آوري ترانه هاي محلي ايران را فراهم ساخته بود كه عمر پربارش به پايان رسيد و پس از او كسي ديگر اين كار را دنبال نكرد و ميهن ما از معدود كشورهاي جهان است كه ترانه هاي محلي آن كه پاره اي قدمت چند صد ساله دارند جمع آوري نشده اند و بعضي از آنها در شرف انقراض و از ياد رفتن هستند، و اين ميراث ملي از دست خواهد رفت.

استاد صبا در عين حال يك پژوهشگر بزرگ در علم و هنر موسيقي بود و تحقيقات فراوان از او باقي مانده است.




تاریخ: چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:ابوالحسن صبا موسيقي,موسيقيدان,موسيقي شناس,

 برادران رایت17 دسامبر سال 1903 در صحراي «كيتي هاك» ايالت كاروليناي شمالي آمريكا برادران رايت (ارويل و ويلبر رايت) هواپيمايي را كه در كارگاه دوچرخه سازي شان بر پايه استفاده از مقاومت هوا ساخته بودند به پرواز در آوردند كه به عنوان نخستين پرواز بشر با هواپيما ثبت شده است. پرواز بشر با بالون هوای گرم در چهارم ژوئن 1783 صورت گرفته بود. این بالون توسط دو برادر فرانسوی ـ ژاک و ژوزف مون گلفیه ـ ساخته شده بود. بالون ساخت این دو برادر در نوامبر و دسامبر آن سال چند مسافررا هم حمل و در ارتفاع 500 متری با سرعت 22 کیلومتر در ساعت پرواز کرده بود. 
     برادران رايت 18 دسامبر، و يك روز پس از نخستين پرواز كه پيروزمندانه بود، از دولت آمريكا خواستند كه اختراع آنان را خريداري كند. وزارت جنگ آمريكا مامور بررسي اين درخواست شد و پس از مذاكره و مشاهده اختراع، تصميم گرفت براداران رايت را به خدمت بگيرد و كمك مالي به تكميل اين صنعت بكند.




تاریخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:پرواز,هواپیما,برادران رایت,,

16 دسامبر سال 1916 گريگوري راسپوتين Grigori Y. Rasputin مرد مرموز و مقتدر دربار تزار روسيه به دست دو تن از اشراف اين كشور كه گمان برده بودند وي در جهت منافع آلمان گام بر مي دارد و مسئول تلفات نيروهاي روسيه در جبهه هاي جنگ است كشته شد و جسدش را به رودخانه افكندند. اين دو تن كه مي دانستند راسپوتين علاقمند به ديدن زنان زيبا است اورا به اين ترتيب فريب داده و به قتلگاه كشانده بودند.
    راسپوتين كه يك كشيش سيبريايي بود نخست به عنوان درمان سردرد درمان ناپذير تنها پسر تزار به كاخ او راه يافته بود و بعدا با استفاده از ضعف نفس نيكلاي دوم و حمايت همسر تزار، در دربار روسيه صاحب نفود و قدرت وسيع شده بود و امور دولتي را قبضه كرده بود. روس ها به تدريج نسبت به كارهاي راسپوتين دچار شک و سوء ظن شده بودند و همين بدگماني به قتل او انجاميد. 




تاریخ: یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,

 لودويگ وان بتهوون Ludwig van Beethoven موسيقيدان معروف آلماني 16 دسامبر سال 1770 در بن به دنيا آمد، 57 سال عمر كرد و 26 مارس 1827 فوت شد. مورخان به جاي زادروز، روز غسل تعميد او در کليساي مربوط را ذکر کرده اند که 17 دسامبر بود. وي آثار گرانبهايي از خود به يادگار گذارد. بتهوون تحصيلات موسيقي را در وين تكميل كرد.
     بتهوون علاوه بر ساختن هاي آهنگهاي فراوان و معروف، در نواختن پيانو و ويلن مهارت فراوان داشت، ولي از نظر شخصي مردي بد خلق و خوي توصيف شده است.

منبع : انوشيروان کيهاني زاده




 

تصوير سعدي

به به نوشته قريب به اتفاق كرونيكلر ها، مشرف الدين مصلح ابن عبدالله ــ سعدي شيرازي ــ نهم دسامبر سال 1292 ميلادي در زادگاه خود شهر باستاني شيراز وفات يافته است. يكي ــ دو تن ديگر درگذشت سعدي را سال 1290 ميلادي ذكر كرده و نوشته اند كه وي بسال 1210 ميلادي در شيراز به دنيا آمده بود. او كه درنوجواني شيراز را براي ادامه تحصيل در نظاميه بغداد (دانشكده اي كه خواجه نظام الملك توسي ساخته بود) ترك كرده بود تا سال 1256 (46 سالگي) به زادگاه خود بازنگشت و در اين مدت از عراق امروز، سوريه قديم (شامل لبنان و جنوب غربي تركيه)، مصر، حجاز و قسمتهايي از آناتولي ديدار كرده و در طرابلس لبنان به دست صليبيون اسير شده بود كه او را به نوشته خودش «به كار گل بداشتند» يعني عملگي در ساختن بناء به او تحميل شده بود، كه در اينجا توسط يك تاجر بازخريد و آزاد شد. سعدي كه اين نام او از اسم سعد ابن زنگي حكمران وقت فارس گرفته شده است در سال 1257 بوستان و سال بعد گلستان را به پايان رسانيد.
     نظم و نثر سعدي كه تا آن زمان چنين سبك و روشي سابقه نداشت فصاحت زبان فارسي را به اعلا درجه رسانيد. اين استاد سخن فارسي نثري روان و شيرين دارد. حكايات و ابيات سعدي آكنده از پند و اندرز براي اصلاح مردمان است. وي در عين حال يك صوفي بود. نمونه هايي از اندرزهاي منظوم او از اين قرارند: 
    
     يك نمونه:
    
    روزي كه زير خاك، تن ما نهان شود           وآنها كه كرده ايم يكايك عيان شود....
    

    
    نمونه ديگر :
    
    چو دخلت نيست، خرج آهسته تر كن            كه مي گويند ملاحان سرودي ....
    

    
    همچنين:
    
    
    شنيدم كه در وقت نزع روان            به هرمز چنين گفت نوشيروان
    
    كه خاطر نگهدار و درويش باش            نه، دربندآسايش خويش باش
    
    نياسايد اندر ديار تو ، كس            چو آسايش خويش خواهي، و بس
    

    
    سعدي يك انساندوست واقعي و كامل بود. درباره انساندوستي او، ذكر اين شعر كافي است:
    
    بني آدم اعضاي يكديگرند            كه در آفرينش ز يك گوهرند
    
    چو عضوي به درد آورد روزگار            دگر عضوها را نماند قرار
    

    
     وي همچنين گويد:
    
    اگر پادشاهست، وگر پينه دوز            چو خفتند، گردد شب هر دو روز
     

    
    ايران كه در قرون قديم به مدت 12 قرن يك ابرقدرت نظامي ــ سياسي بي چون و چرا در جهان بود، در قرون وسطا هم از نظر انديشه، دانش و ادبيات تنها بزرگ جهان بشمار مي رود كه در اين زمينه همتا نداشته است و سعدي يكي از ستارگان آسمان اين دوران ايران بود ــ دوراني كه اروپا درجهل وظلمت دست و پا مي زد و شرق تا آن سوي روسيه گرفتار تاخت و تاز مغولان و طوايفي از اين دست بود. اين دوران نا آرام و بي ثبات كه مانع اقدام گروهي مي شد، ايرانيان را متوجه خلاقيت انفرادي خود كرد كه پيشرفت در علم و ادب نتيجه تلاش فردي است.
     سعدي يك شخصيت جهاني است كه در اروپا بسياري از مردم اين نام را بر فرزندان پسر خود مي گذارند. نام اول يك رئيس جمهوري فرانسه قرن گذشته «سعدي» بود. در اينترنت، سعدي در صدها سايت وصف شده است.
    

آرامگاه سعدي در شيراز

 

منبع : انوشيروان کيهاني زاده

 




 

 

دوباره جمله را خواندم: «من بزرگي ايران را در موزه‌ي لوور ديدم نه در تخت‌جمشيد. همان بهتر كه آثارمان آنجا باشند و خاكشان را بگيرند.» 
آن‌جا باشند و خاكشان را بگيرند. آن‌جا باشند و خاكشان را بگيرند، بازهم گفتم، آرام، آرام‌تر، با صداي بلند،‌ فريادش هم كردم اما نفهميدمش. اصلا نفهميدم كه خاك سرزمين بيگانه روي آثار سرزمين من چه مي‌كند. 
راستي آثار سرزمين من، همان‌هايي كه بايد در تخت‌جمشيد، در پاساگارد، ‌در آتشكده‌ي فيروزآباد،‌ در شهر سوخته، در سيلك كاشان و در موزه‌هاي سرزمين مادري باشند در موزه‌ي لوور و ديگر موزه‌هاي خاور و باختر چه مي‌كنند: آه از درد غريبي.
چه غريب افتاده‌اند، چه تنها و چه بي‌كس. تنها شانسي كه آورده‌اند اين است كه كسي هست كه خاكشان را بگيرد. البته نمي‌خواهم بگويم اگر اينجا مي‌بودند خاكشان را مي‌گرفتيم يا از گزند باد و باران درامانشان مي‌داشتيم. چون با همين چشم‌هاي ناباورم دارم مي‌بينم كه چگونه ناسپاسي مي‌كنيم و فراتر ار تازيانه‌هاي باد و خاك كه دشنه‌هاي دست‌ساز بشر را بر سرشان آوار مي‌كنيم.
 اصلا نمي‌خواهم بگويم اگر اينجا مي‌بودند استوارتر از آن‌چه در لوور هستند تنها با كمي گرد‌و‌خاك افزوده، مي‌ديديمشان چرا‌كه با همين چشم‌ها هرروز مي‌بينم و با همين گوش‌ها روزي هزار‌بار مي‌شنوم، روزي هزار‌بار مي‌شنوم آن‌چه را كه نبايد شنيد و مي‌بينم آن‌چه را كه نبايد ديد: تخت‌جمشيد دارد ذره‌ذره ويران مي‌شود، يك‌روز به‌دست آگاهان و يك‌روز به‌دست ناآگاهان. پاساگارد هم كه داستانش پر اشك چشم است. شهر‌گور(:فيروزآباد) را به‌دست كشاورزان سپرده‌اند و گستره‌ي تاريخي سيلك را هم به‌دست شركت گاز. منظور اين‌كه هرروز از اين باغ، بري مي‌رسد تازه‌تر از تازه. 
اما با همه‌ي اين ها مگر مي‌شود شكوه و بزرگي ايران را جايي جز بر روي همين خاك ديد؟ 
نمي‌دانم، اين‌كه بزرگي ايران را در لوور نمي‌شود ديد را به پاي فرار از واقعيت‌ها مي‌گذاريد يا به من حق مي‌دهيد، به من حق مي‌دهيد كه دوست نداشته باشم كسي بگويد: بزرگي ايران را در موزه‌ي لوور ديدم. 
مگر آنان كه بزرگي ما را به تاراج در لوور و ديگر موزه‌ها نگاه داشته‌اند كه هستند و چه بيش از من و توي ايراني دارند كه نه‌تنها بزرگ بوده‌ايم كه بزرگ هستيم چرا‌كه فرهنگي به شكوه فرهنگ ايراني،‌آريايي پشتوانه‌مان است.
آناني  كه لوور را با بزرگي بزرگان سرزمين من آراسته‌اند بسياريشان،‌ گرگاني در لباس ميش هستند و شيرهايي در هيات اردك،‌ كه همچون اردك،‌ چپ و راست به ديوار مي‌خورند اما در نهان، ‌مي‌درند و جاري سرزمينم را مي‌نوشند.
اين‌ها همان‌هايي هستند كه مي‌گويند مولوي، ترك است و ابوعلي‌سينا عرب. اين‌ها همان‌هايي هستند كه براي خالي‌كردن زيرپاي من تو،‌ بادگيرهاي سرزمينم را به تازيان بخشيدند و طرح‌ها، ‌نقش‌ها و هنر ايراني را به‌نام تازي، ‌مهر زدند،‌ همان‌هايي كه به جهانيان دروغ مي‌گويند و در پي دگرگوني‌ نام درياي پارس با پيشينه‌اي چند‌هزار‌ساله به خليج‌عر... هستند.  اين‌ها همان‌ها هستند، حال چگونه در ميان نگاه‌ها و سينه‌هاي ستيزه‌جويانه‌شان مي‌توان بزرگي به تاراج‌رفته‌مان را ديد.
بر پنجه‌ي پاهايم ايستادم،‌ دستم را سايه‌بان كردم و خيره‌ي دوردست‌ها شدم،‌ باور دارم كه باري سنگين بر دوشمان است، بر دوش من،‌ بر دوش شما و بر دوش تك‌تك  مسولاني كه مسوولند و مديون. باور دارم كه هنوز هم ذره‌اي از پس آن‌چه بر دوشمان نهاده‌اند، بر‌نيامده‌ايم، باور دارم كه ساده از كنار آن‌چه حكايت از شكوه و بزرگيمان دارد، گذاشته‌ايم، باور دارم كه با همين ساده‌انگاري‌ها پا به بخت خود و نسل آينده زده‌ايم اما باور ندارم كه بزرگي ايران را مي‌شود در لوور ديد نه در تخت‌جمشيد.
به‌هر روي، هم‌ميهنم، باور داشته‌ باشي يا نه، لوور و ديگر موزه‌هاي اجنبي، سياهه‌داران تاراج تاريخ و فرهنگند و بي‌رحم‌تر از آن‌كه بشود در آن‌ا به‌دنبال شكوه گشت. 
آه از درد غريبي، آه از تنهايي و دوري. دردا از اين همه درد. 

منبع : امردادنیوز




تاریخ: شنبه 18 آذر 1391برچسب:لوور,تخت جمشید,پاسارگاد,موزه,تاریخ,

 

كوروش بزرگ بنياد گذار ايران 530 سال پيش
از ميلاد در اينجا كه وصيت كرده بود دفن شد

كوروش بزرگ بنياد گذار ايران هفتم دسامبر سال 539 پيش از ميلاد ضمن ديدار از معبد اصلي شهر بابل و اداي احترام نسبت به آن، در همين جا خطاب به همراهانش اعلام داشت كه در هرجاي دنيا كه بميرد بايد جسد او را به پاسارگاد پارس منتقل و در آنجا دفن كنند. اين بيان کوروش در تاريخ تحت عنوان "وصيت کوروش" ضبط شده است. کوروش با اين که زرتشتي بود به اديان ديگر که پيروان داشتند و نزد آنان مقدس بودند احترام مي گذارد.
     وي در همين روز «زروبابل» را به رياست بيش از چهل هزار يهودي كه آنان را از اسارت بابلي ها آزاد كرده بود برگماشت تا به اورشليم بازگرداند و به حد كافي سرباز محافظ و پول در اختيار گذارد تا اورشليم و معابد ويران شده يهوديان را بازسازي كنند. بسياري از اين يهوديان از پنجاه سال پيش از آن در اسارت دولت بابل بودند. يهوديان آزاد شده سال 538 پيش از ميلاد به ديار خود رسيدند. كوروش 29 اكتبر سال 539 پيش از ميلاد اعلام داشته بود كه ماموريت او براي آزاد كردن آسياي غربي و الحاق اين مناطق به جامعه مشترك المنافع ايران پايان يافته است و بايد نوروز را در پارس باشد. كوروش پس از تصرف بابل، دستور نوسازي بندر صيدا (واقع در لبنان فعلي) را كه به دست بخت النصر امپراتور بابل ويران شده بود به هزينه ايران صادر كرد.




تاریخ: پنج شنبه 17 آذر 1391برچسب:کورش,کورش بزرگ,پاسارگاد,یهودیان,زروبابل,

 

تصوير مهرداد يکم بر سکه اش
به نوشته مورخان رومي ـ يوناني و ارمني و تطبيق تقويمها، مِهرداد يکم ششمين شاه ايران از دودمان اشكانيان [معروف به مهرداد بزرگ] يكم مارس سال 173 پيش از ميلاد دراجتماع بزرگان ايران اعلام كرد كه تصميم گرفته است كشور داراي ضوابط لاتغيير (اصول اساسي) شود تا حقوق و تكاليف همه [دولت و ملت] در آن روشن باشد. اين تصميم مِهرداد مورد تاييد حاضران در نشست قرارگرفت و ايران داراي قانون اساسی و دو مجلس شد كه مجموعه این دو مجلس را «مِهستان» مي گفتند (مِه به كسر «ميم» به معناي بزرگ). انتخاب وليعهد از ميان شاهزادگان، اعلان جنگ و پيشنهاد صلح، بسيج نيرو، عزل شاه درصورت ديوانه شدن و بيماري ممتد و ...، تغيير اشل مالياتها و صدور دستور ضرب سكه با تصوير تازه، تعيين شاهان ارمنستان، تاييد تشريفاتي (ضمني) شاهان پارسي تبار سرزمين پنتوس (منطقه ساحلي جنوب و جنوب شرقی درياي سياه در آناتولي به پايتختي شهر سينوپ) و انتصاب فرمانده كل ارتش براي يك دوره معيّن و يا مديريت جنگ از جمله اختيارات مهستان بود. در موارد متعدد، مِهستان كه بنیادی مشابه سناي روم بود شخص شاه را به عنوان فرمانده ارتش، فرمانده جبهه و مسئول لشكركشي تعيين كرده بود. 



تاریخ: پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:دمکراسی,مهستان,مهرداد یکم,اشکانیان,

  امروز همزمان است با سالروز درگذشت استاد غلامحسین بنان و از سویی دیگر صد سالگی مردی که شناسه‌ی تمام و کمال موسیقی ایران است. بزرگمردی که هنوز نام گرانش بر تارک هفت آسمان پرفروغ موسیقی و هنر ایران‌زمین می‌درخشد و بر بلندای آن همچون اختری یگانه پابرجا و استوار نورافشانی می‌کند این وادی عشق و همایون و شهناز را.
استاد بنان در 10 اردیبهشت‌ماه ۱۲۹۰ خورشیدی در قلهک تهران زاده شد. خواننده‌‌ای که از سال ۱۳۲۱ تا دهه‌ی ۵۰ در زمینه‌ی موسیقی ملی ایران کارهای بسیار و البته ماندگاری انجام داد از شش سالگی خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو را آغاز کرد و در این راه از راهنمایی‌‌های مادرش که پیانو را بسیار خوب مینواخت بهره‌ها گرفت. نخستین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصر سیف بوده‌اند.

ادامه مطلب...


تاریخ: دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:بنان,غلامحسین بنان,موسیقی,

  دهخداعلي اكبر دهخدا رجل فرهنگي ـ سیاسی ايران و مولف فرهنگ دهخدا ساعت شش و نیم بعد از ظهر هفتم اسفند 1334 در 78 سالگی درخانه اش در تهران درگذشت و خبر آن با ذکر کارهایی که برای وطن کرده بود روز بعد و تا چند روز در رسانه های وقت انتشار یافت. دهخدا که در سال 1258 هجری خورشیدی در محله سنگلج تهران به دنیا آمده و والدین او قزوینی بودند پس از انجام تحصیلات و دو سال اقامت در اروپا بکار نوشتن در روزنامه صور اسرافیل پرداخته بود. محمدعلی شاه که نیش قلم دهخدارا متوجه خود دید، نخست اورا تهدید به اعدام کرد و چون نتیجه نگرفت در سال 1287 به تبعید خارج از وطن فرستاد که نخست در فرانسه و سپس در سویس اقامت گزید و به نوشتن مقاله و ضدیت با استبداد ادامه داد. وی دربازگشت به وطن به نمایندگی از شهر کرمان به مجلس رفت و بموازات کار مجلس به روزنامه نگاری ادامه داد و در چند روزنامه ازجمله روزنامه مجلس مطلب می نوشت. طنزهای او تحت عنوان «چرند و پرند» کهنه شدنی نخواهند بود. مقالات حساس را به نام «دخو» امضا می کرد.

دهخدا طرح لغتنامه را که با دهها جلد بزرگترین فرهنگ لغات به زبان پارسی است در سال 1293 تهیه کرد و به تصویب وزارت معارف (فرهنگ) و سپس مجلس رسانید تا به هزینه دولت چاپ شود و (همانند کشورهای دیگر که حامی انتشار کتابهای رفرنس هستند) یک سازمان بوجود آید تا دائما آن را تکمیل کند. وی دکتر محمد معین (1297 – 1350) استاد ادبیات فارسی را جانشین و وصیّ خود در تکمیل لغتنامه قرارداد زیرا که نگران بود پیش از اتمام این مجموعه، فوت کند. آخرین جلد لغتنامه در سال 1359 به زیر چاپ رفت. این لغتنامه که در «سی. دی.» هم قرارگرفته بصورت آنلاین و رایگان در دسترس مخاطبان در سراسر جهان است.

ادامه مطلب...


تاریخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:دهخدا,لغتنامه,

 


تصويري ازVictor Hogo
امروز زادروز نويسنده و شاعر شهير فرانسه ويكتور هوگو است كه 26 فوريه1802 به دنيا آمد و 23 ماه مه 1885پس از 83 سال زندگي در گذشت. علاقه مردم به هوگو به قدري بود كه در مراسم تدفين او بيش از دو ميليون نفر شركت كردند كه تا آن زمان در تاريخ جهان بي سابقه بود. با حسابي كه كرده اند ، هوگو در طول عمر خود هر روز 100 سطر نثر و 20 سطر نظم نوشته است. معروفترين داستانهاي او « گوژ پشت نتردام » و « بينوايان » هستند كه هنوز تجديد چاپ مي شوند و به همه زبانهاي جهان ترجمه شده اند.
     هوگو افكار فلسفي ــ اجتماعي خود را درقالب داستان منعكس مي ساخت. ساده زيستن و شاد بودن را تشويق مي كرد و اندوه و بينوائي را شايسته انسان نمي دانست. وي مشكلات اجنماعي و سياسي پس از انقلاب را درك و منعكس كرده است . هوگو در بينوايان نوشته است كه عشق به مردم و مردمدوستي ، انسان را به خدا نزديك مي سازد. هوگو از دوستداران ناپلئون بود.
منبع : دکتر انوشیروان کیهانی زاده



 

فرمانفرما
25 فوريه 1916 (ششم اسفند 1294 ) نيروهاي روسيه تصرف شهر كرمانشاه را پس از عقب راندن ژاندارمهاي ايران تكميل كردند. نيروهاي روسيه از چهارم اسفند به كرمانشاه رخنه كرده بودند. دفاع نيروي ژاندارم از كرمانشاه برغم نداشتن اسلحه سنگين چشمگير بود. پيش از سقوط كرمانشاه گروههايي كه ازتهران، قم و اصفهان به اين شهر رفته بودند و نيز اعضاي كميته دفاع ملي به قصر شيرين نقل مكان كرده بودند. در پي سقوط كرمانشاه، عبدالحسين ميرزا فرمانفرما رئيس الوزراء وقت به نشانه اعتراض به اقدام روسها از سمت رياست دولت كناره گيري كرد. دولت وقت ايران در آغاز جنگ جهاني اول اعلام بيطرفي كرده بود كه به آن احترام گذارده نشد و طرفين جنگ دامنه نبرد خودرا به وطن ما کشانيدند که نيروي نظامي کافي براي دفاع از خود نداشت. در دوران جنگ جهاني اول، نيروهاي انگلستان و روسيه با هدف جنگ با عثماني و همچنين قطع نفوذ آلمان وارد ايران شده بودند.
منبع : 
دکتر انوشیروان کیهانی زاده



تاریخ: شنبه 6 اسفند 1390برچسب:روسیه,کرمانشاه,فرمانفرما,

   چهارم اسفند1299 (23 فوريه 1921) سلطان احمدشاه قاجار همراه با صدور اعلاميه اي حكم رياست الوزرايي سيد ضياءالدين طباطبايي يزدي و سرداري سپه ژنرال رضاخان را صادر كرد. تيپ قزاق روز پيش از آن (سوم اسفند) تهران را متصرف شده بود و فتح الله اكبر (سپهدار رشتي) رئيس الوزراء به سفارت انگلستان كه اين دولت خود حامي كودتا بود پناه برده بود!.

سرهنگ علي خان
سيدضياء پيش از كودتا عبا و عمامه را برداشت
 
ژنرال رضاخان در روز كودتا 
 
     تيپ قزاق پس از ديدار و مذاكرات ژنرال «آيرون سايد» انگليسي با ژنرال رضاخان روانه تهران شده بود و نمايندگان احمد شاه را كه براي مذاكره با رضاخان و انصراف تيپ از ورود به تهران به شاه آباد آخرين محل استقرار آن رفته بودند بازداشت كرده بود. واحدهاي تيپ پس از شنيدن سخنان مهيج سيد ضياء و دريافت پولهايي را كه باخود به شاه آباد (امامزاده حسن ـ نزديك تهران وقت) برده بود وارد پايتخت شدند و شهررا كه تنها در دو نقطه مختصر مقاومتي كرده بود متصرف شدند. مقاومت از سوي پليس بود كه با تحمل چند كشته كنار رفت.
ادامه مطلب...


تاریخ: پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:کودتا,رضا خان,پهلوی,احمد شاه,قاجار,

  راي دادگاه جنايي تهران سي ام بهمن 1322 (19 فوريه 1944) درباره متهمان به قتل زندانيان سياسي با تزريق آمپول هوا و وسائل ديگر صادر شد. اين وقايع زندان، پيش از شهريور 1320 (اشغال نظامي ايران) و تغيير رئيس کشور روي داده بود. طبق حكم دادگاه جنايي تهران، پزشك احمدي (پزشك زندان) به اعدام و سرپاس[سرتیپ پلیس] مختاري كه در زمان ارتكاب اين قتلها رئيس شهرباني [پلیس کل کشور] بود به ده سال زندان محكوم شده بود. بقيه متهمان به شش سال زندان تا حبس ابد محكوم شده بودند. فرخي يزدي روزنامه نگار و سردار اسعد بختياري (جعفرقلي خان) دوتن از اين مقتولان زندان بودند. پزشك احمدي پس از اشغال نظامي ايران توسط نيروهاي انگلستان و شوروي، به عراق گريخته و در بغداد پنهان شده بود كه بعدا دستگير و به ايران مسترد گرديده بود.
     جعفرقلي خان سردار اسعد در كابينه هاي متعدد وزير بود و هنگام بازداشت و انتقال به زندان قصر هم وزيرجنگ بود كه ناگهان و بدون مقدمه، به اراده رضاشاه دستگير شده بود. وي به همراه رضاشاه به مازندران رفته بود كه دربابل اورا دستگير كرده بودند. وي كه از مشروطه خواهان بنام بود توسط سرهنگ سياسي رئيس آگاهي پليس (تأمينات) به تهران منتقل و تحويل زندان قصر شده بود. تقريبا همزمان، به دستور رضاشاه عده اي از سران ايلهاي بختياري، بوير احمد و چهارلنگ نيز دستگير شده بودند كه دهم فروردين 1313 به حكم دادگاه نظامي اعدام شدند. گفته شده است كه در همين روز و در زندان قصر، سردار اسعد (معروف به سردار بهادر) با تزريق آمپول هوا توسط پزشك احمدي كشته شده بود. جعفرقلي خان كه هنگام مرگ 55 ساله بود پسر عليقلي خان بختياري بود. عليقلي خان بود كه با سواران خود از اصفهان به تهران آمده و با كمك مجاهدان گيلان و مازندران و افراد يپرم خان پايتخت را تصرف و محمدعلي شاه قاجار را كه راه استبداد درپيش گرفته بود بركنار كردند. درپي درگذشت عليقلي خان، لقب «سردار اسعد» به جعفرقلي خان داده شده بود. جعفرقلي خان كه مدتي هم استاندار كرمان بود در آغاز پادشاهي رضاشاه از دوستان نزديك او بود.
    سرهنگ نيرومند يكي ديگر از متهمان پرونده قتلهاي مخالفان سياسي دولت وقت به حبس ابد محكوم شده بود. دادگاه جنايي تهران سرهنگ راسخ را هم كه از ماجرا آگاه بود و به قوه قضايي خبر نداده بود تا عدالت اجرا شود به جرم اختفاي جرم به شش سال زندان محكوم ساخت.
    

Farrokhi Yazdi
 


    

(Jaafargholi Bakhtiari (Srdar As’ad)
 

منبع : دکتر انوشیروان کیهانی زاده 




  رضا شاه - رضا خانچهار روز پس از تصويب مجلس شوراي ملي، ژنرال رضاخان پهلوي رسما خودرا فرمانده كل نيروهاي مسلح ايران اعلام داشت. مجلس شورا در جلسه 26 بهمن ماه 1303 (15 فوريه 1925) خود برغم مخالفت هواداران سلطان احمد شاه قاجار، فرماندهي كل قوا (نيروهاي دفاعيه و تامينيه) را از شاه وقت سلب كرد و به ژنرال رضاخان داد. در آن زمان رضاخان پهلوي رئيس الوزراء و وزيرجنگ بود.
     در مصوبه پارلمان اضافه شده بود كه بدون راي مجلس اين سمت از ژنرال رضا خان سلب نمي تواند بشود.
    هواداران احمد شاه که با اين مصوبه، بوي خطر را استشمام کرده بودند بعدا تلاش بسيار كردند كه سلطان احمدشاه را از اروپا به وطن بازگردانند كه موفق نشدند.




تاریخ: یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:رضا شاه,رضا خان,مجلس شورا,فرمانده کل قوا,
آخرین مطالب